عاشقانه

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز .... بید مجنون را میسر نیست سر بالا کند (صائب)

روزنوشت قرانی 7: خدای من می خوانمت ای نزدیکتر از رگ گردن به من

/ بازدید : ۱۹۳۵

خدای نزدیک نزدیک


خدای نزدیک نزدیک



سلام شبتون بخیر 
خدای مهربونم بابا سر همین چند خط اینقدر که اینترنت قطع و وصل شد چند بار ذخیره کردم ... حوصله ام سر رفت 
ای مهربانم ای نزدیکتر ز من به من چه حوصله ای داری که قطع و وصل شدنامون .... یعنی قطع و وصل شدنم حوصله ات رو سر نمی بره و ولم نمی کنی .... متشکرم 

اما امروز پست جالب تو وبلاگ خواندنی خوندم اینجا رو کلیک کنید و از دستش ندید ..... 
نویسنده : بید مجنون ۱۱ نظر ۵ لایک:) |

روزنوشت قرآنی 6: من هم؟؟ چرا آره؟؟ چرا نه؟؟

/ بازدید : ۴۴۸


با سلام اولا روز تولد بانوی بزرگ اسلام و ادامه دهنده راه امام حسین ع و زنده نگهدارنده اسلام مبارک 

این دو تا پیام به نظرم بسیار زیبا بود:

هر دختری که دختر زهرا نمی شود / هر بانویی که زینب کبرا نمی شود/ دار و ندار حضرت حیدر، مجلله/ جز تو کسی که زینت بابا نمی شود

مسیحی گفت ؛ولنتاین روز عشق است /بگفتم عشق ، بانوی دمشق است


و اما بریم سر اصل مطلب امروز دارم ص 314 عاشقانه های خدای مهربان رو حفظ می کنم این آیه آی با روحم بازی می کنه 

اینکه این رو به منم گفته ؟ منم برا خودش ساخته؟ اگه آره من قراره چی کار کنم؟ با کدوم فرعون بجنگم ؟ اگه نه چرا؟ (گرچه قبول ندارم من رو نگفته باشه ها) 

بعد بجز این باز با روحم بازی می کنه که خدا آتش هدایت وسط بر و بیابان بهش می ده و بعد داشته هاش رو مثل عصا و ید بیضا رو یادآوری می کنه بعد ازش می خواد بره سراغ فرعون بعد موسی شروع می کنه به درخواست .... و یه کم زبانم لال ترسیدن و درخواست کردن و بعد خدا می گه هر چی خواستی بهت دادم و قبلن هم حواسم بهت بود که ......

 و باز من فکر می کنم مگه خدای من رب من (آی با ربی که انبیا خدا رو خطاب کردن چقدر کیف کردم) کم حواسش به من بوده ..... چرا من حواسم نیست 

بعد می رم برا مرور جز هفت و  خواسته های زیادی که دارند از ربت (چقدر از این غریبی دلم می گیره انگاری می میرن بگن ربمان ربنا) مائده آسمانی بخواه که بخوریم (ای کارد بخوره به شکمتون ) که به یقین برسیم و.....

خدای من رب من چقدر بین این دو خواسته فرق است .... رب من ربی به حق امروز که از هر سمتش نگاه کنیم  به این عبد حقیرت هم بگو من تو رو برای خودم ساختم 


پی نوشت دلم برای آن مرد و حرفهای قشنگش در مورد انسان که بد تعبیر شد تنگ می شود

پی نوشت از عرفان عزیز برای این قالب ممنون قالب جدیدم مبارک 

خب شب بخیر 

نویسنده : بید مجنون ۵ نظر ۳ لایک:) |

روزنوشت : من و یوم الله 22 بهمن

/ بازدید : ۴۵۷







با سلام 

توضیح عکسها 

امروز رفتم راهپیمایی موقع برگشتن تو اتوبوس عکسی شبیه عکس 1 دست خانمی بود که با ذوق می گفت این عکس رو گرفتم که ببرم خونه رو عکس آقا که رنگ و رو رفته شده بذارم عکس رهبرامونه رهبرامون 

تصویر دوم مربوط به جمله ای از امام خامنه ای بود که خیلی به دلم نشست: مبارزه با استکبار تعطیل بردار نیست

تو تصویر سوم وقتی بهش گفتم که اجازه می ده ازش عکس بگیرم فکر کرد می خوام عکس آقا رو ازش بگیرم گفت همسر شهیده و می خواد بعد راهپیمایی عکس آقا رو ببره بذاره سر مزاره همسرش 

تصویر آخریم خودممم سانسور شده :-)

نویسنده : بید مجنون ۸ نظر ۴ لایک:) |

روزنوشت 10: باز هم شادم هم غمگین

/ بازدید : ۵۸۲

براتون گفتم مدتی هست که هم شاد می شوم هم غمگین (پست روز نوشت 4: یه حس عجیب، هم شادی هم غمگین ، با این حس چه کنم؟) و باز چند روز قبل  با شنیدن خبر آزادی چند شهر سوریه در عملیات نبل و الزهرا  خوشحال می شم .... اما وقتی عکس زیر رو می بینم  (شهید حجت الاسلام تمام زاده) و یادداشت دوستش رو می خونم غمگین می شم ... باز جمع این دو حس 

 شهید حجت الاسلام تمام زاده



پی نوشت 1: برای خوندن یادداشت دوست این شهید عزیز به این آدرس سربزنید. 



نویسنده : بید مجنون ۶ نظر ۴ لایک:) |

روز نوشت 9: هوای بارانی

/ بازدید : ۴۴۲

باران می بارد و صدایش می اید و  با روح آدم بازی می کند .....

یاد شهدا پر می شود در وجودم ....

 مخصوصا شهید احمد رضا احدی با این دوست داشتنش 

قصه قصه ی حب است .

وقتی تمام زندگی انسان تمام افکار یک انسان بعد از خدا یک دوست باشد و آن هم دوستی همسنگ تو ....

قصه قصه ی فرهاد نیست افسانه ی مجنون نیست .

قصه ی لرزیدن قلبی و چکیدن اشکی است .

قصه قصه ی غریبی است با یک آشنا میان این همه غریبه ها .

کتاب حرمان هور رو نمی دونم چند بار خوندم و هر بار تشنه تر از قبل 

اگه نخوندید حتما بخونیدش ....

نویسنده : بید مجنون ۱ نظر ۱ لایک:) |

روزنوشت قرانی 5: فقط از خدا بخواهیم

/ بازدید : ۶۱۳

فقط خدا



پی نوشت : چرا باورم نشد معامله دنیا پسته؟
یه سال داره می شه که تو را و عشق به تو را معامله کردم ....
قرار شد ازت دم نزنم ....
ولی هیچ کندم ری را می شناسید که بهش بشه رسید ......
کاش معامله نمی کردم .... 
اون وقت شاید تا حالا کامل دنیا رو ازم گرفته بودن ....
چیزی که هنوزم دارن می دوانند .....
راستی عمر سعد چند نامه به یزید نوشت و عهدش و حکومت ری رو یادآوری کرد .....
.................................................................................
نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۶ لایک:) |

روزنوشت 8: آقا جان دوست دارم

/ بازدید : ۳۴۵

گلبرگ سرخ 26

 

 

آقا: دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم! چشمانم را به

 

 نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم، هی نگاهت

 

 کنم، آنقدر که از هوش بروم، بعد به هوش بیایم و بیبینم سرم روی

 

دامن شماست، حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشام می خورد آن

 

وقت با اشتیاق در آغوشت گیرم و بعد تو با دستهای خودت اشکهای

 

چشمم را پاک کنی....

 

مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی و موهایم را شانه کنی. آنوقت

 

احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده ....بعد به من وعده ی


شهادت را بدهی و من خودم را نشسته بر بالهای ملائک احساس کنم

 

و بشنوم که به من وعده ی شفاعت وهمسفره ای با خودت را بدهی

 

آنوقت با خیال راحت از آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی

 

دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ....

 

شهید محمود رضا استاد نظری

 

منبع :

 http://rahianehozoor3.blogfa.com//post-149.aspx

نویسنده : بید مجنون ۶ نظر ۱ لایک:) |

روز نوشت 7: ختم برای رفع اضطرار

/ بازدید : ۱۲۴۰

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٥٩﴾ أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ ﴿٦٠﴾ أَمَّنْ جَعَلَ الأرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الأرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢﴾ أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٦٣﴾ أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٦٤﴾ قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ الْغَیْبَ إِلا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ ﴿٦٥﴾ بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ ﴿٦٦﴾


سلام برا ختم به خیر  ماجرایی که برای دوست عزیزی پیش اومده این جانب یه ختم رکوع آیه مضطر گرفتم دوستان دوست داشتند شرکت کنند :

از آیه 59 تا 66 سوره نمل ده روز هر روز 4 بار  بعد نماز صبح ، قبل نماز ظهر، بعد نماز عصر و بعد از نماز  عشا 

نویسنده : بید مجنون ۱۸ نظر ۱۵ لایک:) |

روز نوشت 6: یا حبیب یا محبوب ....

/ بازدید : ۳۸۲

1-  سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق کناه نیست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی.مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو . (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ،پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم ! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام


وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من ل‍ئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری 
ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوند (شهید) (به نقل از http://aricke.blogfa.com/post-23.aspx)
2- این شعر: سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
3-این حدیث: اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از  شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا می شد.
اصرار صلوة صفحه 19 (به نقل از http://besooykhoda.blogfa.com/post/13)

پ ن : گمونم برعکس شده قرار بود تو معشوق باشی و من عاشق 
اما تو هم عاشق شدی و هم معشوق 

دلم می خواد شهریار بشنوم: یار گونومی گؤی اسگییه توتدو کی دور منی بوشا .......
نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۱ لایک:) |

روزنوشت قرآنی 4: یا واجد یا ماجد .....

/ بازدید : ۵۷۳

نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۴ لایک:) |
About Me
عاشقانه ها من رو یاد خدا می اندازند
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان