یادی از شهید حمید سربی + بیایید به استقبال عرفه برویم
سلام به همگی
یادی از صبر مادر شهید یوسف رحیمی نیکو
توی مجلس ترحیم مادر متوفی مدام بی قراری می کنه و آروم و قرار نداره .... البته این سومین داغ جوان است که کشیده است و نمی دانم حق دارد یا نه....
وقتی بی قراری مادر به اوج می رسد صدایش می کنند که بیاید و آرام کند خواهر عزیز از دست داده اش را
وقتی وارد می شود می گوید می دانی یوسف رحیمی نیکو 16 سال بیشتر نداشت که رفت و شهید شد . پیکرش سر هم نداشت. رفتم به مادرش خبر شهادت بدهم گفت مرا برای دیدن پیکر پسرم ببر. گفتم نمی شود . از من انکار شد و از او اصرار. آخر گفتم آخر میدان جنگ شهید شده پیکرش سالم نیست. گفت عیب ندارد . بردمش . توی سردخانه کشو را بیرون کشیدم . نگاه کرد بعد دوباره پارچه سفید را کشید روی پیکر بی سر پسرش و بی هیچ جزع و فزعی خواست که برش گردانم .....
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
با سلام تو این شبها و روزهای عزیز دعا بفرمایید
بعد دعای ابوحمزه ثمالی رو به توصیه دوستی هر روز چند صفحه فقط معنی ...
این خطوطش عجب با روحم بازی می کنه
سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی،
سرور من شاید مرا از درگاهت رانده اى، و از خدمتت عز نموده اى، یا مرا دیده اى که حقّت را سبک مى شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى، یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردى، پس مرا مورد خشم قرار دادى یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى، پس به دورم انداختى، یا شاید مرا نسبت به نعمت هایت ناسپاس دیدى، پس محرومم نمودى، یا شاید مرا از همنشینى دانشمندان غایب یافتى، پس خوارم نمودى، یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى، پس از رحمتت ناامیدم کردى، یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدى.
پس مرا به آنان واگذاشتى، یا شدى دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس دورم نمودى، یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودى،
أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ الْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً
یا شاید براى کمی حیایم از تو مجازاتم نمودى، پس اگر پروردگارا عفو کنى، سابقه اینکه از گناهکاران پیش ار من گذشته اى طولانى است، زیرا کرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصیر بسیار بزرگ تر است، و من پناهنده به فضل توام، از تو به تو گریزانم، خواهان چیزى هستم که وعده داده اى.و آن چشم پوشى از کسانى است که به تو گمان نیک برده اند،