عاشقانه

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز .... بید مجنون را میسر نیست سر بالا کند (صائب)

روزنوشت : من و یوم الله 22 بهمن

/ بازدید : ۴۷۴







با سلام 

توضیح عکسها 

امروز رفتم راهپیمایی موقع برگشتن تو اتوبوس عکسی شبیه عکس 1 دست خانمی بود که با ذوق می گفت این عکس رو گرفتم که ببرم خونه رو عکس آقا که رنگ و رو رفته شده بذارم عکس رهبرامونه رهبرامون 

تصویر دوم مربوط به جمله ای از امام خامنه ای بود که خیلی به دلم نشست: مبارزه با استکبار تعطیل بردار نیست

تو تصویر سوم وقتی بهش گفتم که اجازه می ده ازش عکس بگیرم فکر کرد می خوام عکس آقا رو ازش بگیرم گفت همسر شهیده و می خواد بعد راهپیمایی عکس آقا رو ببره بذاره سر مزاره همسرش 

تصویر آخریم خودممم سانسور شده :-)

نویسنده : بید مجنون ۸ نظر ۴ لایک:) |

روزنوشت 10: باز هم شادم هم غمگین

/ بازدید : ۶۰۸

براتون گفتم مدتی هست که هم شاد می شوم هم غمگین (پست روز نوشت 4: یه حس عجیب، هم شادی هم غمگین ، با این حس چه کنم؟) و باز چند روز قبل  با شنیدن خبر آزادی چند شهر سوریه در عملیات نبل و الزهرا  خوشحال می شم .... اما وقتی عکس زیر رو می بینم  (شهید حجت الاسلام تمام زاده) و یادداشت دوستش رو می خونم غمگین می شم ... باز جمع این دو حس 

 شهید حجت الاسلام تمام زاده



پی نوشت 1: برای خوندن یادداشت دوست این شهید عزیز به این آدرس سربزنید. 



نویسنده : بید مجنون ۶ نظر ۴ لایک:) |

روز نوشت 9: هوای بارانی

/ بازدید : ۴۶۶

باران می بارد و صدایش می اید و  با روح آدم بازی می کند .....

یاد شهدا پر می شود در وجودم ....

 مخصوصا شهید احمد رضا احدی با این دوست داشتنش 

قصه قصه ی حب است .

وقتی تمام زندگی انسان تمام افکار یک انسان بعد از خدا یک دوست باشد و آن هم دوستی همسنگ تو ....

قصه قصه ی فرهاد نیست افسانه ی مجنون نیست .

قصه ی لرزیدن قلبی و چکیدن اشکی است .

قصه قصه ی غریبی است با یک آشنا میان این همه غریبه ها .

کتاب حرمان هور رو نمی دونم چند بار خوندم و هر بار تشنه تر از قبل 

اگه نخوندید حتما بخونیدش ....

نویسنده : بید مجنون ۱ نظر ۱ لایک:) |

روزنوشت قرانی 5: فقط از خدا بخواهیم

/ بازدید : ۶۳۵

فقط خدا



پی نوشت : چرا باورم نشد معامله دنیا پسته؟
یه سال داره می شه که تو را و عشق به تو را معامله کردم ....
قرار شد ازت دم نزنم ....
ولی هیچ کندم ری را می شناسید که بهش بشه رسید ......
کاش معامله نمی کردم .... 
اون وقت شاید تا حالا کامل دنیا رو ازم گرفته بودن ....
چیزی که هنوزم دارن می دوانند .....
راستی عمر سعد چند نامه به یزید نوشت و عهدش و حکومت ری رو یادآوری کرد .....
.................................................................................
نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۶ لایک:) |

روزنوشت 8: آقا جان دوست دارم

/ بازدید : ۳۶۵

گلبرگ سرخ 26

 

 

آقا: دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم! چشمانم را به

 

 نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم، هی نگاهت

 

 کنم، آنقدر که از هوش بروم، بعد به هوش بیایم و بیبینم سرم روی

 

دامن شماست، حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشام می خورد آن

 

وقت با اشتیاق در آغوشت گیرم و بعد تو با دستهای خودت اشکهای

 

چشمم را پاک کنی....

 

مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی و موهایم را شانه کنی. آنوقت

 

احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده ....بعد به من وعده ی


شهادت را بدهی و من خودم را نشسته بر بالهای ملائک احساس کنم

 

و بشنوم که به من وعده ی شفاعت وهمسفره ای با خودت را بدهی

 

آنوقت با خیال راحت از آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی

 

دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ....

 

شهید محمود رضا استاد نظری

 

منبع :

 http://rahianehozoor3.blogfa.com//post-149.aspx

نویسنده : بید مجنون ۶ نظر ۱ لایک:) |

روز نوشت 6: یا حبیب یا محبوب ....

/ بازدید : ۳۹۹

1-  سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق کناه نیست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی.مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو . (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ،پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم ! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام


وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من ل‍ئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری 
ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوند (شهید) (به نقل از http://aricke.blogfa.com/post-23.aspx)
2- این شعر: سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
3-این حدیث: اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از  شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا می شد.
اصرار صلوة صفحه 19 (به نقل از http://besooykhoda.blogfa.com/post/13)

پ ن : گمونم برعکس شده قرار بود تو معشوق باشی و من عاشق 
اما تو هم عاشق شدی و هم معشوق 

دلم می خواد شهریار بشنوم: یار گونومی گؤی اسگییه توتدو کی دور منی بوشا .......
نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۱ لایک:) |

روزنوشت قرآنی 4: یا واجد یا ماجد .....

/ بازدید : ۵۹۴

نویسنده : بید مجنون ۷ نظر ۴ لایک:) |

روز نوشت 5: یه جواب محکم !!

/ بازدید : ۴۰۲

خیلی پکر بود خیلی 
کلی سر به سرش گذاشتم تا گفت دردش چیه ؟
یارو (ببخشید واژه بهتر سراغ نداشتم ) ندیده نشناخته پرسیده چه کاره ای ؟ چه قدر حقوق می گیری؟
.
.
.
.
گفتم براش فایل کتاب بیشعوری رو بفرست.....
.
.
.
روش نشد...

این برخوردها که متاسفانه کم نیست از عوارض پدیده شوم زن سالاری است گمانم .....

نویسنده : بید مجنون ۵ نظر ۱ لایک:) |

"امام"

/ بازدید : ۴۷۷

وصیت نامه شهید حسین علی مؤذنی

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
گمان نبرید آنهایی که در راه خدا کشته می شوند مرگانند بلکه آنها زنده هستند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.

سلام بر منجی عالم بشریت مهدی موعود امام زمان و نایب برحقش خورشید جماران یاور مستضعفان ، درهم کوبنده ی ستمگران حضرت آیت الله العظمی نایب الامام خمینی و سلام و درود بر شهدای گلگون کفن اسلام که با نثار خون خود درخت تنومند اسلام را آبیاری کردند.
اوّلاً راهی که می روم خود انتخاب کرده ام و آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و فقط برای پیروزی اسلام و نابودی کفر جهانی به سرکردگی آمریکا و اعمال داخلی کومله و دموکرات و مجاهدین خلق.

هر روز آرزو می کردم گروهی که خلوص و بندگی خداوند در بین آنها حاکم باشد و رهبری آن با کسی که به عنوان ولایت او را پذیرفت و بدان وسیله به ریسمان خدا چنگ زد نیافته بودم تا این که در سپاه عزیز آن را یافتم و به سوی او شتافتم.

چه شکوهمند است مبارزه در مسیری که فرزند رسول خدا با لیاقتی امام گونه هدایتش می کند و ایران به دنبال او حرکت می کنند ، افسوس که فرصت ندارم تا آن چه را که وجودم برایش سوخته بیان کنم.

چه زیباست راهی را که آدمی احساس می کند هر لحظه و در هر کاری به هر شکلی که بمیرد سعادتمند است.

چند پیام کوچک به شما مردم قهرمان و همیشه در صحنه عرض می کنم ، البته کوچکتر از آن هستم که به شما ملت قهرمان پیام بدهم.
1) در تمام مواقع فقط گوش به حرف امام امت بدهید.
2) دعای توسل ، دعای کمیل بخوانید که این دعاهای شماست که ما را یاری می دهد.
3) گوش به حرف گروهک های منحرف و ضدانقلاب ندهید.
4) گوش به حرف منافقین خلق ندهید که اینها از کفار بدتر هستند.
5) مادران و پدران از رفتن فرزندانشان به جبهه خودداری نکنند.
6) برادران و پدران و مادران عزیز:
شما اگر تقوا را پیشه کنید هرگز دشمن نمی تواند به صفوف شما رخنه کند ، از غیبت بپرهیزید غیبت نکنید که غیبت از زنا بدتر است ، در جلسه ای که غیبت در آن می کنند شرکت نکنید و نگذارید کسی هم غیبت بکند .
پدرا ن و مادران از رفتن فرزندان و دیگر افراد خانواده به جبهه جلوگیری نکنید که اگر جلوگیری کنید فرزندتان را در مقابل مال دنیا قرار داده اید و اگر مانع نشوید و بگذارید برود جبهه مثل این است که فرزند خودتان را نزد خدا فرستاده اید.
برادران عزیز وابستگی خانوادگی را قطع کنید چون که اگر اسلام دستور داد به پیش بروید برای یاری قرآن و شما وابستگی خانوادگی داشته باشید هرکدام می آیند و مانع رفتن شما می شوند.
با هوای نفس خود مبارزه کنید که بهترین عمل مبارزه با هوای نفسانی درون انسان است.

تقوا را پیشه کنید و در کارهایتان ایثار و از خودگذشتگی داشته باشید .
دوستان من ای کسانی که تاکنون در جبهه و در جلسات بسیج و سپاه شرکت نکرده اید من به شما هشدار می دهم تا دیر نشده خودتان را تسلیم جلسات و برنامه های اسلامی بکنید ، مگر از آخرت خبری ندارید؟ تک تک کارها و اعمالی که انجام داده ایم پرونده های ما روز قیامت رو می آید و کارهای زشت و خوب ما مشخص می شود .
غیبت ها و زشتی ها که در مقابل خداوند انجام داده ایم تمام جمع می شود به سزای اعمال خود خواهیم رسید ، پس تا دیر نشده توبه کنیم اگر خدا توبه ی ما را قبول کند!

بعضی از مردم به گوش می رسد که می گویند انقلاب برای ما چه کرده است اینها کسانی هستند که هنوز خواب هستند از اسلام و انقلاب بویی نفهمیده اند .
والسلام
حسینعلی مؤذنی


پی نوشت: امروز دوستی من رو متوجه اهمیت کلمه "امام" کرد. کلمه ای که گاهی عظمتش رو فراموش می کنیم و این فراموشی سرآغاز درد سرهایی می شود  که تمامی ندارد 

نویسنده : بید مجنون ۵ نظر ۴ لایک:) |

روز نوشت 4: یه حس عجیب، هم شادی هم غمگین ، با این حس چه کنم؟

/ بازدید : ۴۴۶

باسلام 

امروز از صبح باز از اون روزا بود 

هم خوب بودم هم بد 

داشتید این حال رو ؟

الان مثال می زنم 

اول بار که تجربه اش کردم تو خواب بودم نوجوان دبیرستانی بودم ولی از کودکان متنفر بودم ... فقط کافی بود تو اتوبوسی جایی صدای بچه بلند شه تو دلم هر چی فحش بود نثار مادرش و خودش می کردم خلاصه اصلا حوصله نداشتم .... حوصله بچه ها رو اصلا و ابدا 

تا اینکه ...

تا اینکه یک شب خواب دیدم یه بچه بسیار زیبا .... خیلی خیلی زیبا بهم سپردند که مواظبش باشم و در حین مواظبت آن چنان دل بسته این کودک شدم که نگو و نپرس ... آن چنان مشغول بازی با او بودم که نگو .... تو گرماگرم بازی قشنگ یک هو دستی دراز شد و اون کودک رو برد ..... خیلی حالم بد شد .... هنوز شیرینی بازی با اون کودک باهام بود و تلخی رفتنش....

از خواب هم که بیدار شدم گمونم یه هفته ای حالم بد بود حال از دست دادن عزیزی ..... 

ولی خنده دار بود کی می تونست بفهمه یه خواب این بلا رو سرت آورده 

و بعد اون گویی کودک درونم بیدار شد و بعد اون بود که تو زندگی هیچی نمی تونه من رو به اندازه نصحیت دو قلوهای افسانه ای خواهرم من رو به وجد بیاره.... ادا مه دارد 

نویسنده : بید مجنون ۲ نظر ۱ لایک:) | | ادامه مطلب
About Me
عاشقانه ها من رو یاد خدا می اندازند
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان