روز پاسدار و یادی از شهید حمید سربی که خون قلبش را هدیه کرد
برای گوش دادن به صوت شهید اینجا را کلیک کنید
برای دانلود صوت این شهید اینجا را کلیک کنید
با سلام اول لبخند خدای مربوط به این شهید رو با هم بخونیم:
داداش حسین می گوید: یه شعر خوب شنیدم که
ز روی یوسف اگر دستها بریده شد
ز روی یو سف ما سرها بریده شد
و توضیح می دهد: منظور امام حسین (ع) است که یاراش سرشون رو براش دادن.
تا اسم امام حسین (ع) را میشنوم یاد شهید حمید سربی پر می شود توی وجودم. آخر وصیت نامهی شفاهیش فراز آخر زیارت
عاشورا رو میخواند. تا مهجهم گفتنش رو میشنوم با خودم میگویم:- داداش حمید داداش حمید غلط نکنم تو که داری با این
حرارت از امام حسین میگی حتم خون قلبت رو تقدیم خداجون کردی مثل مولای نازنینت. فردا میروم سر وقت خواهرش و می
گویم:- یه سوال بپرسم میگوید بپرس. میگویم:- داداش حمید از قلبش شهید شده؟ یعنی گلوله خورده تو قلبش؟ چشمانش پره اشک
میشود و میگوید:- آره خودم رفتم و دیدمش آروم آروم خوابیده بود و یک سوراخ کوچولو رو آرم سپاه که رو قلبش بود و السلام.
خداجون....................................
برای خوندن متن این صوت زیبا ادامه مطلب رو ببینید
متن پیاده شدهی وصیتنامهی حمید سربی
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة والانجیل والقرآن ومن اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به وذلک هو الفوز العظیم
چند دقیقهای میخواستم سرتان را درد بیاورم و مطالبی را به عرضتان برسانم. امیدوارم از این بابت مرا مورد بخشش قرار میدهید.
با سلام به امام زمان منجی عالم بشریت (عج) و نائب بر حقش امام امت و تمامی رزمندگان کفر ستیز اسلام و با سلام به خانوادههای معظم شهدا و با سلام به خانوادهی گرامی و کلیه دوستان و آشنایان، سخنم را شروع میکنم:
الهی چون در تو نگرم از تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر. خداوندا روز محشر با عدل و دادت با ما رفتار نکن که در این صورت گرفتار آتشیم. آتشی که خود با اعمال خود ایجاد کردیم ولی خدایا تو در آن روز با ما با لطف و کرمت بساز که ما سخت محتاج آنیم. در ابتدا خدا را بسیار شکر میکنم که لیاقت شهادت در راه خودش را که یکی از بزرگترین سعادتهای دنیا و آخرت محسوب میشود به من داد و من بندهی عاصی را هم به این مقام رساند که از ابتدا تا انتهای این عمل فقط با ارادهی خود خدا بوده و ما هیچ نقشی در آن نداشتیم مای بندهی عاصی و گنهکار کی میتوانستیم در راه خدا قدم به جبههها بگذاریم؛ در راه خدا در مقابل کفار قرار بگیریم. در راه خدا مجروح شویم و در راه خدا به شهادت برسیم که این همه از الطاف الهی بود و خود ما حتی سر سوزنی هم در آن دخالت نداشتیم و همه لطف خدا بود و خدا را بسیار شکر میکنم که سرانجام من را هم به این مقام رساند. الان که این سخن را میگویم باز لیاقت شهادت را در خودم نمیبینم. اگر تمام زمین و آسمان به صدا در بیاید و بگوید که تو لیاقت شهادت داری باز من باورم نمیشود. اگر تیر به بدنم بخورد و ببینم که از این دنیا دارم میروم باز باورم نمیشود که به مقام شهادت میرسم. مگر اینکه خود خدا لطف کند و ببرد. و گرنه اصلن لایقش نیستم و اصلن لیاقتش را ندارم. در مورد گریه کردن برای شهید نمیتوانم بگویم گریه نکنید چون من خودم از کسانی هستم که برای شهید خیلی گریه میکنم و در داغ از دست دادن دوستانم خیلی ناله میکنم و نالهام برای این است که خدایا این دوستی که چندین بار با من نشست و برخاست میکرد چرا توانست به این مقام برسد ولی من نمیتوانم به این مقام برسم. و این دوست با این که توی این دنیا با من بود ولی راهش از من جدا بود چرا این فکرش خیلی وسیع بود ولی من فکرم خیلی کوتاه بود. نالهام از این است که چرا من لیاقتش را ندارم. به عنوان نمونه میتوانم بگویم که من نشد یک روزی که بالای سر قبر شهید فتاحزاده بروم و گریه نکنم. و هر وقت رفتم چشمم وقتی به عکسش خورد نتوانستم خودم را کنترل کنم و انگار میدیدم واقعا این را که خیلی عقبم. خیلی از قافله جا ماندم. گریه کنید برای شهید. گریه کنید. انشاءاله این اشکها همه سبب این بشود که آن دنیا از پل صراط به رراحتی عبور بکنیم و در مقابل شهدا و در مقابل ائمه و در مقابل خدا رو سفید باشیم. ولی در این گریههاتون به یاد مصیبتهای وارده به ائمه معصوم (ع) باشید و آنها را فراموش نکنید و یک مقایسهای کنید مصیبتی را که به خودتان وارد شده با مصیبتی که به ائمه معصوم (ع) وارد شده و قیاسی کنید ببینید که آیا واقعا رنج کشیده کیه؛ آیا امام حسین (ع) که در صحرای کربلا با یاری بسیار کم در مقابل عدهی زیاد کفار قرار گرفت و در آنجا به شهادت رسید و خون پاکش روی خاک داغ صحرای کربلا ریخت آیا آن مصیبت بالاتر بود یا مصیبت ما. آیا مصیبت وارده به حضرت فاطمه (س) بیشتر است و مصیبتی که به آن حضرت وارد شده عظیمتر و بزرگتر بود یا مصیبتی که به ما وارد شده. ما شهید میشویم و بعضی هامون تشییع جنازه میشیم. بعضیهامون نمیشیم و در ختم ما یکسری قرآن میخوانند و یاد میکنند از ما. ولی آیا از امام حسین (ع) پس از شهادتش به چه صورت یاد کردند. آیا در شهادتش نالان شدند یا این که او را خارجی اعلام کردند و خندیدند. روضهی فاطمه (س) را زیاد بخوانید که خودم واقعا عاشق این روضه بودم. سخنی دارم با مادرم. میخواهم بگویم مادرم میدانم که آرزو داشتی که دامادی مرا ببینی، که این چیز عادیه و هر مادری همچین آرزویی برای فرزندش دارد و آرزو دارد که فرزندش خوشبخت بشود و من هم این را میدانستم. و من از تو جدا نشدم مگر برای خدا. من شهید شدم که اسلام و امام زنده بمانند. من شهید شدم که دشمن در خون من غرق و نابود شود. من شهید شدم که شهادت وصل عبد با معبود شود. من شهید شدم که شهادت وصل عاشق با معشوق شود. و من شهید شدم و به آرزویم رسیدم. خوشبختی من در این بود و خدا مصلحت دان ماست و خدا این را صلاح دانست. پس راضی باش به رضای خدا و بدان که خوشبختی دنیا فایدهای ندارد. اگر در کنارش خوشبختی آخرت نباشد و اصل آن است که انسان در مقابل خدا روسفید باشد و در روز قیامت در مقابل شهدا رو سفید باشد. و در مقابل امام حسین (ع) و ائمه و در مقابل خدا رو سفید باشد. یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه فادخلی فی عبادی فادخلی جنتی. من از همین جا با مادرم و خواهرانم خداحافظی میکنم و طلب حلالیت میکنم. انشاءاله من را حلال کنید. چون در طول زندگی بعضی اوقات اسباب ناراحتی شما را فراهم میکردم. انشاءاله که از این بابت من عاصی را ببخشید. و مادرم همیشه به یاد این باش که شهدا زندهاند. حتی زندهتر از اینهایی که در این عالم دنیا دارند به سر میبرند. سرنوشت اینها معلوم نیست آیا گرفتار شیطان بشوند یا نشوند. ولی شهدا مشخص شده سرنوشتشون. آنها زندهاند و زندگی واقعی را آنها میکنند. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. که آنها زندهاند و نزد خدای خودشان روزی میخورند.
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم میبرند پای ننهم گر در آنجا وعدهی دیدار نیست
از همین جا از خانوادهی گرامی و تمامی دوستان و آشنایان مخصوصا بچههای بسیج و سپاه خداحافظی میکنم و طلب حلالیت میکنم. فقط سخنی با بچههای بسیج دارم اینکه بچهها مواظب باشید که امام را تنها نگذارید. هیچ وقت جبههها را خالی نکنید. همیشه از اسلام دفاع کنید که سرانجام مدافعان اسلام نور است. که منشاش نور است و آخرش هم نور است. از این مسیر مبادا خارج شوید. از این مسیر نورانیت مبادا غافل شوید. به کارهایتان ادامه دهید و با دشمنان داخلی و خارجی به هر صورتی که در توانتان هست مبارزه کنید و اسلام و دینش را پیش ببرید که انشاءاله هر چه سریعتر پیروزی بزرگ نصیب مسلمین شود.
اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
السلام علیکم و رحمه الله و برکاه
23 اردیبهشت 1365 مصادف با ماه مبارک رمضان